داستان «پسری در برج» داستان انزوا و بقا است و تلاشهای یک پسر نوجوان برای زنده ماندن را در یک شهر مسموم با مادر افسرده خود به تصویر میکشد. شخصیت اصلی داستان از سویی با هاگهای سمی در جنگ است و از سوی دیگر به دنبال ارتباط با باقی انسانها، مانند مادر، دوست و همسایگانش. در این کتاب نویسنده شخصیت اصلی را که نوجوانی کوچک است در یک موقعیت بزرگسالانه قرار میدهد و پسر را در بوته آزمایشهای سخت قرار میدهد. این شکل از موقعیتهای بزرگسالانه در داستانهای کودک و نوجوان کم دیده میشود و به همین دلیل در نوع خود ادبیات ویژهای تلقی میشود. این کتاب جایزه کتاب سال کالدردیل سال ۲۰۱۵ و رتبه دوم جایزه ادبیات فانتزی کودک ۲۰۱۵ را از آن خود کرده و نامزد مدال کارنگی نیز شده است.
پالی هو-ین نویسنده زن جوان بریتانیایی، این کتاب را نخستین بار در سال ۲۰۱۴ به چاپ رساند که با استقبال خوبی در بازار کتاب مواجه شد. وی که معلم پیشدبستانی نیز هست، سه کتاب دیگر در دست دارد که یکی از آنها (جایی که هیولاها میخوابند) سال گذشته به چاپ رسید و دو کتاب دیگر به نامهای «سمت خانهام پرواز کن» و «جایی به نام…» از وی بهار سال ۲۰۱۷ روانه کتابفروشیها خواهد شد. هو-ین در مورد این کتاب در سایت شخصی خودش میگوید: «پس از نیمه کاره رها کردن کتابی که دوستش نداشتم، بلافاصله سراغ اددی رفتم و به قدری داستانش را دوست داشتم که هر روز پیش از طلوع آفتاب برای نوشتن آن بیدار میشدم. در ابتدا با یک ذهن خالی، قلمی در دست و یک صفحه کاغذ سفید پیش رویم نشسته بودم. شروع کردم به نوشتن کلمههای بیربط و خطخطیهای بیهدف. در نهایت چیزی نظرم را جلب کرد. یک برج مسکونی شهری بود، اما به جای اینکه با خیابانها و برجهای دیگر احاطه شده باشد، توسط جنگلی عجیب و غریب محاصره شده بود. منزوی ولی زیبا، غریب اما آشنا بود. داستان پسری در برج از همینجا شروع شد.»
مریم عزیزی، مترجم این کتاب خود در زمینه تألیف داستان با ژانر فانتزی دست به قلم است و یک مجموعه شش جلدی با نام «دشت پارسوا» دارد که دو جلد آن به چاپ رسیده است. همچنین رمانش به نام «چشم شب» نیز در انتشارات هوپا به چاپ رسیدهاند.