هیچچیز نمیتواند زندگی الکس را نجات دهد. ولی مامان میداند این حرفها حقیقت ندارد. میداند طلسمهای گمشده میتواند پسرش را از آستانهی مرگ باز گرداند. ولی وقتی مامان این طلسمها را به کار میبرد، نیرویی شیطانی آزاد میشود. فراریان مرگ به زندگی برمیگردند، مومیاییها بیدار میشوند، عقربها به شهر سرازیر شدهاند و بدتر از همه: مامان و طلسمهای گمشده ناپدید شدهاند! «الکس» و «رن» هر کاری میکنند تا طلسمها را پیدا کنند و دنیا را نجات دهند ...