ورود به حساب کاربری
جستجو

ژائومه کوپونس

ژائومه کوپونس متولد ۱۹۶۶ در بارسلونا است. ده‌پانزده سال است که همه‌جور چیزی می‌نویسد. از داستان و رمان گرفته تا ترانه و فیلم‌نامه و نمایش‌نامه. هم برای بچه‌ها، هم برای بزرگ‌ترها. گاهی تنها و گاهی هم گروهی. عاشق داستان‌گفتن است. دوست دارد چیزهایی را تصور کند که هیچ‌وقت اتفاق نیفتاده یا چیزهایی را که اتفاق افتاده، ولی می‌شد جور دیگری اتفاق بیفتد

کتاب های ژائومه کوپونس

آگوس و هیولاها 1/ پَتی‌پَن از راه می‌رسد

آگوس و هیولاها 1/ پَتی‌پَن از راه می‌رسد

سلام! من آگوس پیانولا هستم. خبر نداشتید، ولی دیر یا زود باید با هم رفیق می‌شدیم. تا همین چند وقت پیش بچه‌ی معمولی‌ای بودم: می‌رفتم مدرسه، انشاهایم را گم می‌کردم، پیتزاهای عجیب‌وغریب از خودم اختراع می‌کردم و این‌جور کارها. ولی روزی که با آقای پَتی‌پَن آشنا شدم، همه‌چیز عوض شد. آها راستی! شما هنوز نمی‌دانید آقای پتی‌پن کیست. نه؟ فقط این را بهتان بگویم که آقای پتی‌پن هیولاست و از وقتی آمد توی اتاق من،‌ دنیا نه‌تنها خیلی باحال‌تر شده، بلکه جای بهتری هم برای زندگی شده. البته یک عالمه دردسر هم آمده سراغمان!
آگوس و هیولاها 2/ ناتیلوس را نجات بدهیم

آگوس و هیولاها 2/ ناتیلوس را نجات بدهیم

سلام! من آگوس پیانولا هستم. اگر جلد اول این مجموعه را خوانده باشید، همدیگر را می‌شناسیم. اگر هم نه، بهتان می‌گویم: من توی اتاقی پر از هیولا زندگی می‌کنم. از کجا پیدایشان شده؟ خب، از توی کتاب هیولاها، یعنی جایی که تویش زندگی می‌کردند تا اینکه دکتر بروت بدجنس از آنجا انداختشان بیرون. الان اینجا هستند، ولی بدی‌اش این است که دکتر بروت و دستیارش، نَپ،‌ هم آمده‌اند و همین اولِ‌کاری می‌خواهند رستوران ناتیلوس را به خاک سیاه بنشانند. خوشبختانه سرآشپز رُل، هیولای آشپزخانه، کمکمان می‌کند نقشه‌ای بکشیم تا دکتربروت نتواند کاری از پیش ببرد.کتابی پر ماجرا و هیجان تضمین‌شده!
آگوس و هیولاها 3/ ترانه‌ی پارک

آگوس و هیولاها 3/ ترانه‌ی پارک

سلام! من آگوس پیانولا هستم. الان دیگر باید بدانید که توی اتاقی پر از هیولا زندگی می‌کنم. نه؟ از بخت بدِ هیولاها، دکتر بروت ناتو آن بنده‌خداها را از کتابشان پرت کرده بود بیرون و جایی نداشتند بروند. ولی بدترین بخش قضیه این است که خود دکتر بروت و دستیارش،‌ نَپ، هم آمده‌اند سروقتمان و همین‌جور یک‌ریز بامبول سوار می‌کنند. حالا گیر داده‌اند که یک مرکز خرید درندشت بسازند که باعث می‌شود پارک شهرمان، گالِرنا، از روی نقشه محو شود. خوشبختانه پینتاکا با قلم‌موهایش و اُختاسُل با گیتارش اوضاع را سروسامان می‌دهند تا نقشه‌های دکتر بروت نقش بر آب شود.کتابی با یک عالمه ماجرای عجیب‌ و هیجان‌انگیز!
آگوس و هیولاها 4/ جنگِ جنگل

آگوس و هیولاها 4/ جنگِ جنگل

ـ توی افسانه‌ها آمده که سال‌های سال پیش، جن‌ها و پری‌های جنگل‌های اطرافمان به‌خاطر این سکه با هم درگیر شدند و آخرسر جنگی درگرفت که بهش می‌گویم جنگ جنگل.ـ البته نیاز به گفتن نیست که این‌ها افسانه است، ولی خب داستانش تقریباً این‌جوری بود که...همه‌چیز از وقتی شروع شد که دقیقاً در یک لحظه، یک جن و یک پری سکه‌ای زرّین پیدا کردند که وسط جنگل می‌درخشید.جن و پری شروع کردند به جروبحث. کم‌کم کارشان بالا گرفت و آخرسر همه‌ی جن‌ها و پری‌های جنگل افتادند به جان هم و جنگ وحشتناکی را شروع کردند. اما اوضاع به همین‌جا ختم نشد و بنا به دلایلی که هیچ‌کس نمی‌تواند توضیح درستی درباره‌اش بدهد، چند ساعت بعد، حیوانات جنگل هم به پروپای هم پیچیدند.
captcha