ورود به حساب کاربری
جستجو

آنا پِس

خواهر و برادر ندارد، براي همين هم کوچک که بود، وقتی حوصلهاش سرمیرفت، شخصيتهای مختلف خلق میکرد. گاهی نقاشیشان میکرد، گاهی هم آنها را با خلال دندان، چوب گيلاس، يا هر چيز ديگری که توی خانه پيدا میشد، میساخت.

نقاشی را خيلي دوست دارد، اما کارهای ديگری را هم دوست دارد، مثلاً آشپزی برای آدمهايی که دوستشان دارد، خوردن خوراکیهای خوشمزه، پايکوبی و آواز (حتی اگر خارج بخواند)، آفتابگرفتن و پيداکردن چيزهای کوچکی که باعث میشوند دنيا جای خيلی بهتری برای زندگی باشد. در ضمن دوست دارد دوستهايش و گربهها را نوازش کند. و از همه بيشتر دوست دارد بخندد، خيلی بخندد. آهان، وقتی هم عصبی میشود، دلش درد میگيرد، مثل ميم.

 

کتاب های آنا پِس

کارم داشتی سوت بزن!

کارم داشتی سوت بزن!

ميم پِرِز پِرِز ديگر بچه‌ي کوچکي نبود، ولي هنوز مي‌نشست روي صندلي‌اي که توي چرخ‌دستي فروشگاه بود.يک روز عصر بعد از خريد، وقتي خانم و آقاي پرز خواستند بچه‌شان را از توي چرخ‌دستي دربياورند، نتوانستند. گير کرده بود.خيلي باهاش کلنجار رفتند. بعدش صندوق‌دارها تلاش کردند بچه را بيرون بکشند و بعد هم مسئولان قفسه‌ها، سه تا از مشتري‌ها، خانم مدير، آتش‌نشان‌ها و ديگران. اما هيچ‌جوره نمي‌شد از توي چرخ‌دستي درش بياورند.خانم مدير فروشگاه گفت: «مجبور است از اين به بعد توي چرخ‌دستي زندگي کند.» و از آن روز به بعد، ميم تبديل شد به...پسرکِ چرخ‌دستي
captcha