سگهای کارآموز پشتِ سرِ هم آسیب میبینند و فرستاده میشوند خانه. به نظر گروهبانسختپسند این تصادفی نیست. میخواهد بداند این خرابکاریها زیرِ سر کیست و اصلاً چرا این کارها را میکند. جرقّه و شکرپنیر باید معما را حل کنند. اگر نتوانند معما را حل کنند، فارغالتحصیل نمیشوند و در نتیجه هیچوقت سگِ پلیسِ مخفی نخواهند شد.
استیون مایکل کینگ
استیون از بچهبودن خیلی خوشش میآید. پابرهنهبودن، روی علفهای بلند دویدن و روی کلّه ایستادن احساس آزادیِ خوبی بهش میدهد. دوست نداشت بزرگ شود و مجبور باشد کفش بپوشد. اما بزرگ شد. خودش میگوید اگر تصویرگر نمیشد، حتماً درویش میشد، توی آفتاب مینشست و حلقهی گل درست میکرد. اما مامانبزرگ پیرش مراقبش بود و نگذاشت توی دنیای درویشی بیفتد. الان توی ساحل شرقی استرالیا توی یک جزیره توی یک خانهی خشتی زندگی میکند، همراه همسر و دو تا بچهاش و چندتایی حیوان. استیون خیلی خوشحال است که زندگیاش همانجوری شده که همیشه دوست داشته.