ورود به حساب کاربری
جستجو
کارم داشتی سوت بزن!

کارم داشتی سوت بزن!


ميم پِرِز پِرِز ديگر بچهي کوچکي نبود، ولي هنوز مينشست روي صندلياي که توي چرخدستي فروشگاه بود.

يک روز عصر بعد از خريد، وقتي خانم و آقاي پرز خواستند بچهشان را از توي چرخدستي دربياورند، نتوانستند. گير کرده بود.

خيلي باهاش کلنجار رفتند. بعدش صندوقدارها تلاش کردند بچه را بيرون بکشند و بعد هم مسئولان قفسهها، سه تا از مشتريها، خانم مدير، آتشنشانها و ديگران. اما هيچجوره نميشد از توي چرخدستي درش بياورند.

خانم مدير فروشگاه گفت: «مجبور است از اين به بعد توي چرخدستي زندگي کند.»



و از آن روز به بعد، ميم تبديل شد به...پسرکِ چرخدستي


پدیدآورندگان

بگونیا اورو

دلش میخواهد بیآنکه خم شود يا اينکه بچهها را مجبور کند بالا را نگاه کنند، توی چشمهايشان نگاه کند. براي همين هم عاشق اين است که پسرش را توی صندلیِ چرخدستیِ فروشگاه بگذارد تا بتواند موقع حرفزدن، نگاهش کند. يک روز توی راهروی پنيرها، قصهی پسرکِ چرخدستی به ذهنش رسيد. بعد روزها، ماهها، سالها و توی همه‌ی راهروهای فروشگاه، داستانهايی از آن بچه برای پسرش تعريف کرد. اينطور شد که وقتی پسرش از او خواست تا کتابی بنويسد، «کتابی جدی، بدون جادوگر و شعبدهباز و ديوانهبازی»، بگونيا فهميد وقت آن رسيده که ماجرای پسرکِ چرخدستی را بنويسد، اما تقصير او چيست که تعدادی هيولا و ماجراهای مسخره هم سر راه پسرکِ چرخدستی سبز شد؟ ولی اين کتاب جدی است. قبول نداری؟

 

آنا پِس

خواهر و برادر ندارد، براي همين هم کوچک که بود، وقتی حوصلهاش سرمیرفت، شخصيتهای مختلف خلق میکرد. گاهی نقاشیشان میکرد، گاهی هم آنها را با خلال دندان، چوب گيلاس، يا هر چيز ديگری که توی خانه پيدا میشد، میساخت.

نقاشی را خيلي دوست دارد، اما کارهای ديگری را هم دوست دارد، مثلاً آشپزی برای آدمهايی که دوستشان دارد، خوردن خوراکیهای خوشمزه، پايکوبی و آواز (حتی اگر خارج بخواند)، آفتابگرفتن و پيداکردن چيزهای کوچکی که باعث میشوند دنيا جای خيلی بهتری برای زندگی باشد. در ضمن دوست دارد دوستهايش و گربهها را نوازش کند. و از همه بيشتر دوست دارد بخندد، خيلی بخندد. آهان، وقتی هم عصبی میشود، دلش درد میگيرد، مثل ميم.

 

محمدرضا پارساکیش

محمدرضا پارساکیش، متولد سال ۱۳۶۵ تهران هستم.

نوجوان که بودم بهترین تفریحم انگلیسی‌خوندن بود.

دبیرستان ریاضی خوندم ولی به زبان‌های خارجی و ادبیات فارسی علاقه‌ی زیادی داشتم. بعد از اینکه مدت کوتاهی تو یه رشته‌ی مهندسی درس خوندم، تصمیم گرفتم دنبال علاقه‌م برم و این شد که زبان اسپانیایی خوندم.

در حال حاضر شغلم هیچ ارتباطی با ترجمه نداره، ولی این کار بخشی از زندگی‌م شده.

شما چه می گویید

ثبت نظر به عنوان کاربر مهمان

سوالاتی که بیشتر از ما می پرسند

با هوپا تماس بگیرید یا به وب سایت کتابمکو بروید. 

رده سنی کودکتان روی کتاب درج شده .با مطالعه آن می توانید مطمئن شوید این برای کودک مناسب است یا نه؟

عوامل زیادی در انتشار کتاب تاثیرگذار خواهند بود که مهمترین آن ها بحث ترجمه ی کتاب است. می توانید از بخش کتاب های در راه لیست کتاب هایی که به زودی منتشر می شوند را مشاهده کنید.

این کتاب را دوست داشتید؟

پیشنهاد می کنیم این کتاب ها را هم ببینید

captcha